دستانم را پر از گلهای رز می کنم
وبا قلبی لبریز از امید به دیدن تو مایم
وتا بگویم اولین باری که در چشمانت نگاه کردم
زندگی برایم معنایی دیگر گرفت
عزیزترین همراه هر گاه دیدی سنگ
گریه می کند وتوانستی به اتش بوسه بزنی
من هم می توانم فراموشت کنم
اگه بگم...
اگه بگم که حاضرم فدای اون چشات بشم
اگه بگم توآسمون عشق من فقط تویی
اگه بگم بهونه ی هرنفسم تنهاتویی
اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت می کنم
اگه بگم زندگیمو بذر بهارت می کنم
اگه بگم ماه منی هرنفس راه منی
اگه بگم بال منی لحظه ی پرواز منی
میشی برام ماه شبای بی سحر
میشی برام ستاره ی راه سفر
ولی بدون هرجا باشی یا نباشی
تو عشق منی
برای تو شبا شعرا مو من داد می زنم
برای خوشبختی تو خدا رو فریاد می زنم
برای خوشبختی تو خدا روفریاد می زنم
خداروفریادمی زنم...
سلام عزیزم
در گوشه ای از قلبم به دنبال چیزی می گشتم آن را تقدیم تو کنم ناگهان در گوشه ای از قلبم صدای سلام شنیدم وان را با تمام وجود تقدیم تو کنم امیدوارم پذیرای ان باشی
اولین بار.....
که بخواهم بگویم دوستت دارم.خیلی سخت است.
تب میکنم.عرق می کنم.می لرزم.
جان میدهم هزار بار می میرم...و زنده می شم تا بگویم دوستت دارم
اگر اشک بودم آنقدر گریه میکردم که غباراندوه را می شستم و پاک میکردم اگر گل بودم انقدر گل به تو تقدیم میکردم و همه وجودت را پر از گل می کردم ولی افسوس...نه گلم..ونه
اشک ...ولی باید بگویم با تمام وجود دوستت دارم.
گمگشته
من درد تو را از دست آسان ندهم
دل آسان بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صدهزار درمان ندهم