سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر کس نیکو بپرسد، بداند . [امام علی علیه السلام]
خانه | مدیریت | ایمیل من | شناسنامه| پارسی یار
الهه ناز
  • کل بازدیدها: 8793 بازدید

  • بازدید امروز: 3 بازدید

  • بازدید دیروز: 1 بازدید
  • سلام
    سیامک ( 88/2/21 ساعت 3:14 ص )

     

    فدات

    وقتى دلت تنگ شد

    هر وقت چشمت تر شد

    وقتى دیگه نبود کسى

    امید و یا همنفسى

    بدون که هست اینجا کسى

    که تو براش همه کسى

     

     

     

    از انسانها غمی به دل نگیر؛ زیرا خود نیز غمگین اند؛ با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به

     

    حقیقت خود شک دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند…!

     

    **دکتر علی شریعتی**

     

    Don’t be upset from people, because they are upset too, they are alone but they run away from themselves because they are in doubt about themselves & about their love &their fact, so love then even when they don’t love you

    تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar-20.com    تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar-20.com    تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar-20.com

    تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar-20.com    تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar-20.com    تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar-20.com    تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar-20.com

    تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar-20.com     تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar-20.com

    هر وقت دلت گرفته گریه کن می دونی چرا وقتی گریه می کنی آروم می شی ؟!  چون اشکهای سردت قبل از اینکه از مجرای چشم سرازیر بشه یه سری به قلبت می زنه . بعد قلبت که خیلی داغه حرارتشو می ده به اشکات و اشکات گرم می شن. اونوقت اشکات هم سرما شو نو می دن به قلبت. اینجوریه که اشکات گرم می شن و قلبت سرد...

    تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar-20.com

    بعضی از آدما مثل کوه می مونن ، هر چی بهشون نزدیک تر بشی ، بیشتر به عظمت و بزرگی شون پی می بری .
    Some people are like moan thins , when you get closer to them , you find out their authority more .

     

    گاهی به نگاهت نگاه کن


    انیشتین می‌گفت: «آن‌چه در مغزتان می‌گذرد، جهانتان را می‌آفریند». استفان کاوی (از سرشناسترین چهره‌های علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است که می‌گوید: «اگر می‌خواهید در زندگی و روابط شخصی‌تان تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایش‌ها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد کنید باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض کنید ..» او حرفهایش را با یک مثال خوب و واقعی، ملموس‌تر می‌کند:« صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریباً یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود تا اینکه مرد میانسالی با بچه‌هایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد. بچه‌هایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب می‌کردند. یکی از بچه‌ها با صدای بلند گریه می‌کرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن می‌کشید و خلاصه اعصاب همه‌مان توی اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچه‌ها که دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود،  اصلاً به روی خودش نمی‌آورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازکردم که: «آقای محترم! بچه‌هایتان واقعاً دارند همه را آزار می‌دهند. شما نمی‌خواهید جلویشان را بگیرید؟» مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد می‌افتد، کمی خودش را روی صندلی جابجا کرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعاً متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمی‌گردیم که همسرم، مادر همین بچه‌ها? نیم ساعت پیش در آنجا مرده است. من واقعاً گیجم و نمی‌دانم باید به این بچه‌ها چه بگویم. نمی‌دانم که خودم باید چه کار کنم و ... و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد.» استفان کاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره می‌پرسد:« صادقانه بگویید آیا اکنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمی‌بینید؟ چرا این طور است؟ آیا دلیلی به جز این دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ » و خودش ادامه می‌دهد که:« راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعاً مرا ببخشید. نمی‌دانستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟ و.... اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور می‌تواند تا این اندازه بی‌ملاحظه باشد? اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب می‌خواستم که هر کمکی از دستم ساخته است انجام بدهم .»

    *سئوال:چه نکات جالبی ازاین مطالب آموختید؟

     الهی من در کلبه ی فقیرا نه ی خود چیزی دارم که تو در عرش کبریای خود نداری من چون تو یی دارم وتو چون خودی نداری

     

    یک اسکناس

    سخنران معرف در مجلسی که دویست نفر در آن حصور داشتند . یک اسکناس بیست دلاری را  ازجیبش بیرون آورد
    پرسید چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد ؟
    دست همه حاضران بالا رفت
    سخنران گفت بسیار خوب من این اسکناس را به یکی ار شما خواهم داد ولی قبلا از آن می خواهم کاری بکنم
    و سپس در برابر نگاه های متعجب حاضران اسکناس را مچاله کرد و باز پرسید
    چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد ؟
    و باز دستهای حاضرین بالا رفت
    این بار مرد اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و باکفش خود آن را روی رمین کشید بعد
    اسکناس را برداشت و پرسید خوب حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود ؟ باز دست همه بالا رفت
    سخنران گفت دوستان با این بلاهایی که من سر اسکناس آوردم از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید
    و ادامه داد در زندگی واقعی هم همین طور است ما در بسیاری موارد با تصمیماتی که میگیریم یا با مشکلاتی که رو به رو می شویم
    خم می شویم مچاله می شویم خاک آلود می شیم و احساس میکنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم ولی اینگونه نیست و صرف نظر از اینکه چه بلایی
    سر مان آمده است هرگز ارزش خود را از دست نمی دهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند آدم پر ارزشی هستیم

     

     زندگی مثل یه جاده است ، من و تو مسافراشیم ، قدر لحظه ها رو بدونیم ، ممکنه فردا نباشیم .
    life is a road and you are its passengers so , be careful about the value of your times , maybe 

    این داستان آهنگری است که پس از گذراندن جوانی پر شور و شر تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند . سالها با علاقه کار می کرد ، به دیگران نیکی می کرد ، اما با تمام پرهیزگاری ، در زندگی اش چیزی درست به نظر نمی آمد ! حتی مشکلاتش روز به روز بیشتر می شد .

    یک روز عصر ، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شده بود ، گفت : " واقعا عجیب است . درست بعد از اینکه تصمیم گرفتی مرد خداپرستی شوی ، زندگی ات بدتر شده  . نمی خواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام تلاشهایت در مسیر روحانی ، هیچ چیز بهتر نشده  . "

    آهنگر بلافاصله پاسخ نداد . او هم بارها همین فکر را کرده بود و نمی فهمید چه بر سر زندگی اش آمده است . اما نمی خواست دوستش را بی پاسخ بگذارد ، شروع کرد به حرف زدن کرد و سرانجام پاسخی را که می خواست یافت . این پاسخ آهنگر بود :

    " در این کارگاه فولاد خام برایم می آورند و باید از آن شمشیر بسازم . میدانی چطور این کار را می کنم ؟ اول تکه ای فولاد را به اندازه ی جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود . بعد با بی رحمی ، سنگین ترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم تا این که فولاد شکلی را بگیرد که می خواهم . بعد  آن را در ظرف آب سرد فرو می کنم و تمام این کارگاه را بخار آب فرا میگیرد . فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما ، ناله میکند و رنج می برد ... باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم  . یک بار کافی نیست !... "

    آهنگر مدتی سکوت کرد ، سیگاری روشن کرد و ادامه داد :

    " گاهی فولادی که به دستم میرسد نمی تواند تاب این عملیات را بیاورد . حرارت ، ضربات پتک و آب سرد تمامش را ترک می اندازد . می دانم که از این فولاد هرگز تیغه ی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد . "

    باز مکث کرد و بعد ادامه داد :

    " می دانم که خدا دارد مرا در آتش رنج فرو می برد . ضربات پتکی را که بر زندگی من وارد کرده ، پذیرفته ام و گاهی به شدت احساس سرما می کنم ، انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد !... "

     اما تنها چیزی که می خواهم این است : " خدای من ، از کارت دست نکش ، تا شکلی را که تو می خواهی ، به خود بگیرم . با هر روشی که می پسندی ، ادامه بده ، هر مدت که لازم است ادامه بده  ، اما هرگز ، هرگز و هرگز مرا به کوه فولادهای بی فایده پرتاب نکن !... "          

     پاورقی : هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد ! ... 




  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    سلام
    عاشق
    همیشه در قلب منی عزیزم . س
    دوستت دارم
    عشق من
    اشک دل
    سلام
    خیلی دوستت دارم
    سلام
    [عناوین آرشیوشده]

    =============================================================